نگاهی به کرامات امام موسی کاظم (ع) / چرا به امام هفتم بابالحوائج میگویند؟
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۳۲۴۹۰
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، امروز بیستم ماه ذیالحجه مصادف است با سالروز ولادت هفتمین چراغ امامت و ولایت یعنی امام موسی کاظم علیهالسلام. امام موسی کاظم علیهالسلام در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ قمر پس از شهادت پدرش، امام صادق علیهالسلام به امامت رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در همین رابطه، حجت الاسلام رضا محمدی کارشناس مذهبی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز در باب کرامات امام موسی بن جعفر (ع) اظهار کرد: این امام بزرگوار در زمان خودشان از هر حیث در اوج فضایل انسانی قرار داشتند و دانشمندان اهل سنت نیز به این موضوع اذعان داشتهاند. به عنوان مثال یکی از دانشمندان متعصب اهل سنت است میگوید امام موسی کاظم (ع) وارث علوم پدر خود و دارای فضل و کمال او بود و از آنجایی که در برخورد با مردم گذشت و بردباری به وی لقب کاظم را دادهاند.
کارشناس مذهبی تاکید کرد: امام کاظم(ع) عابدترین، بهترین و سخاوتمندترین و بسیار کریمالنفس در میان مردم عصر خویش بود. ایشان اهل عبادت، راز و نیاز و اهل معنویت بود و در زمان امامت ایشان در زمینه بخشش هیچ کس به پای این حضرت نمیرسید.
وی ادامه داد: همچنین یکی از مذهبشناسان عرب در این زمینه میگوید امام موسی کاظم به دلیل کوشش و تلاشی که در عبادت داشت به عبد صالح معروف بود.
محمدی همچنین در پاسخ به این سوال که چرا به امام موسی کاظم(ع) لقب بابالحولج دادهاند، گفت: به این دلیل که هر کس به امام مراجعه میکرد چه از نظر مالی و چه از نظر علمی، معرفتی و سایر مشکلاتی که داشت حاجتش برآورده میشد یعنی هر مشکلی که داشتند امام موسی کاظم میتوانست در حل آن مشکل یاریرسان باشد.
کارشناس مذهبی عنوان کرد: همچنین بعداز شهادت ایشان توسل به امام موسی کاظم (ع) کاملا مجرب است و حاجت غالب کسانی که به ایشان متوسل میشوند برآورده میشود.
وی افزود: البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که همه ائمه (ع) بابالحوائج هستند، اما در بعضی از روایات آمده است که هر کدام از ائمه در زمینه برخی حوائج مجرب هستند مثلا امام جواد در زمینه حوائج مالی، و امام رضا(ع) در زمینه ازدواج و ... .
محمدی در پایان عنوان کرد: هر کدام از ائمه رسالتی برعهده دارند اما، امام موسی کاظم (ع) باب الحوائج عمومی است و در زمینه همه حاجتها میتوان به ایشان متوسل شد.
انتهای پیام/
کد خبر: 1148167 برچسبها اخبار روزمنبع: ایسکانیوز
کلیدواژه: اخبار روز امام موسی کاظم علیه السلام کاظم ع
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۳۲۴۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندانی شدن یک معلم بهخاطر تشابه اسمی با یک فرمانده
به گزارش تابناک به نقل از فارس، یکی از آزادگان دفاع مقدس، خاطرهای در مورد شرکت در عملیات والفجر مقدماتی به همراه معلمش تعریف میکند.
به دلیل تشابه اسمی آقای معلم با یکی از فرماندهان وقت سپاه شوش بنام احمد خنیفر، بعد از اسارت او را در بغداد از جمع دیگر اسرا جدا کردند و او را به مدت ۳ سال در زندان انفرادی شعبه پنجم استخبارات وزارت دفاع عراق در سختترین شرایط نگه داشتند.
آزاده دفاع مقدس «بهروز نصراللهزاده» که از شاگردان این آقای معلم بود و باهم در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت بعثیها در آمدند. او درباره دوران اسارت و کارهایی که این معلم در اسارتگاه بعثیها میکرد، اینگونه روایت میکند:مرحوم حاج کاظم، معلم علوم ما در مدرسه (اِلبارتی سابق) در هفتتپه بود. در عملیات والفجر مقدماتی من و آقای معلم در جنگل عمقر در ۸۰۰ متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ نیروها در حال استراحت بودند.
من و حاج کاظم خوابمان نمیبرد و باهم صحبت میکردیم. درباره مسائل خرمشهر و همرزمانمان صحبت میکردیم. حدود ۵ و نیم صبح بود که دیدیم خمپارهای به اطراف ما اصابت کرد. حاج کاظم گفت: «با این خمپارههایی که به طرف ما میآید، دشمن فهمیده عملیات داریم. خودمان را آماده کنیم، یا شهید میشویم یا اسیر!» حدس آقای معلم درست بود. ما در خاک ایران محاصره شده بودیم.
در این عملیات تعداد زیادی از همرزمانمان شهید شدند که من و آقای معلم به اسارت بعثیها درآمدیم. بچهها در اسارت به آقای معلم، «دایی کاظم» میگفتند. ما در اسارت، بچههایی را میدیدیم که بیسواد بودند و که دایی کاظم در آنجا به آنها حروف الفبا یاد داد. او به دیگر دانشآموزان تاریخ اسلام، جغرافی و علوم درس میداد. نحوه تدریس هم به این شکل بود که آقای معلم درس میداد و میگفت: «هر کسی بتواند در طول یک ماه این مطالب را یاد بگیرد، من مدرک به او میدهم.» حاج کاظم حتی نمره هم میداد.
تا ۲ سال اول تدریس در اسارت توسط حاجکاظم، خبری از کاغذ و مداد و خودکار نبود و محدودیت داشتیم. اما اینطور نبود که تسلیم شویم. ما در اسارت بستههای کارتن پودر رختشویی را در آب خیس میکردیم و این مقواها به لایههای نازکتر تبدیل میشد. بعد از خشک شدن، از این کاغذها برای نوشتن استفاده میکردیم.
یکی دیگر از کارهایی که برای آموزش میکردیم، این بود که خاک را داخل پارچهای ریخته بودیم و آن خاک را روی زمین میریختیم و میشد، یک سطح صاف. بعد آقای معلم با دسته قاشق روی خاک مینوشت و به اسرا درس میداد. در واقع آن سطح برایمان کاربرد تخته سیاه را داشت. آقای معلم درس که میداد، دانشآموزان را صدا میزد و میگفت: «بیایید، پای تخته!».
این نکته را هم بگویم که نگهبانان بعثی تجمع بیشتر از ۵ ـ ۴ نفر را ممنوع کرده بودند. آقای معلم به همین جمع تدریس میکرد و سپس نوبت گروه دیگری میشد. ما سیستم آموزشی در اسارت را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته بخاطر آسیب جدی که در اسارت به کلیههایش وارد شده بود، درگذشت.